سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آیین دانایان 3

آیین بهاییت

آیین بهاییت

بنیانگذار این فرقه سید علی محمد شیرازی است که در اول محرم سال 1235 هجری در شیراز متولد شد. پدر او میرزا رضا بزاز شیرازی بود که در اوان کودکی وی زندگی را بدرود گفته بود و سختی ها و رنجهای سید علی محمد از همین زمان آغاز گشت. پس از مرگ پدر زیر سرپرستی دائی خود سید علی که پیشه تجارت داشت قرار گرفت. پس از رسیدن به سن بلوغ به آموختن درسهای ابتدایی فارسی و سپس به فراگرفتن ادبیات فارسی و عربی پرداخت و آنگاه در سلک طلاب علوم دینی درآمد.

آئین بهائیت
سیدعلی محمد باب
بنیانگذار این فرقه سید علی محمد شیرازی است که در اول محرم سال 1235 هجری در شیراز متولد شد. پدر او میرزا رضا بزاز شیرازی بود که در اوان کودکی وی زندگی را بدرود گفته بود و سختی ها و رنجهای سید علی محمد از همین زمان آغاز گشت. پس از مرگ پدر زیر سرپرستی دائی خود سید علی که پیشه تجارت داشت قرار گرفت. پس از رسیدن به سن بلوغ به آموختن درسهای ابتدایی فارسی و سپس به فراگرفتن ادبیات فارسی و عربی پرداخت و آنگاه در سلک طلاب علوم دینی درآمد.
در این مدت کارهای او عادی نبود، بدین طریق که از مردم کناره گرفت و در ریاضت کشی و چله نشینی و گرفتن ختومات می کوشید. و نیز از ویژگیهای وی خوش نویسی و تند نویسی بود؛ بطوریکه در این هنر میان مردم مشهور شد و او را خوشنویس ماهری میشناختند. اینها خصوصیاتی است که در شرح احوال اولیه او ثبت شده است.
بهرحال سیدعلی محمد شیرازی پس از پایان تحصیلات مقدماتی و فراگرفتن اصول ادبیات عرب و منطق در تجارتخانه دائی خود به امور داد و ستد پرداخت و پس از چندی به همراه دائی خود به بوشهر رفت و در تجارتخانه دائی خود به کارهای امور بازرگانی اشتغال ورزید. وی در مدت اقامت در بوشهر اوقات فراغت خود را به مطالعه کتابهای دینی و دعاهای وارده و ختومات و ریاضت میگذرانید و از این رو همیشه تنها بسر میبرد.
در مدتی که سیدعلی محمد شیرازی در بوشهر بسر می برد در اثر ریاضتها و خواندن دعاهای مداوم دارای افکار لطیف، شاعرانه و ساده شده بود و آمادگی زیادی برای پذیرش افکار تازه پیدا کرده و گویا اضطرابی نیز در فکر و خیال او پدیدار شده بود. با این اوضاع و احوال و آمادگی ذهنی و جستجوگری در سال 1255 هجری در 20 سالگی به سوی کربلا رهسپار گردید و در آنجا با بعضی از شاگردان سید کاظم رشتی دومین پیشوای فرقه شیخیه که نزدیک بودن ظهور حضرت مهدی (عج) را تبلیغ میکرد آشنا شد و به راهنمایی آنان به نزد سید کاظم رشتی راه یافت.
در مدت زمان ماندن سیدعلی محمد شیرازی در کربلا و استفاده او از حوزه درس سید کاظم رشتی اختلاف است. طبق نوشته خود سیدعلی محمد شیرازی، مدت یکسال در خدمت سید رشتی بوده است. در روزهای آخر آن یکسال به همراه چند نفر از همدرسان خود مدتی به کوفه رفت و در مسجد بزرگ آن شهر که مسکن مرتاضان و معتکفان بود به ریاضت و چله نشینی و اعتکاف پرداخت. پس از آنکه چله ای در مسجد کوفه گرفت، یعنی چهل روز در آنجا به ریاضت نشست؛ دوباره به کربلا رفت و در حوزه درس سید رشتی حاضر شد. ولی این بار بیشتر در انزوا و تنهایی بسر می برد.
سیدعلی محمد شیرازی در سال 1257 هجری (1217 خورشیدی) از کربلا به شیراز مراجعت کرد. در آنجا نیز همانند سالهای توقف در بوشهر و کربلا به خواندن دعاها و ختومات در انزوا گذرانید. پس از مرگ سید کاظم رشتی دومین پیشوای فرقه شیخیه در سال 1259 هجری که در وصیت نامه خود نوشته بود ظهور امام غایب نزدیک است و بهمین علت جانشینی برای خود انتخاب نکرد. سیدعلی محمد شیرازی در سال 1260 هجری (زمان حکومت محمدشاه قاجار) در شیراز خود را «باب» نامید. (باب به معنی "در" است و منظور این نام دری است که مهدی موعود از آن طریق دستورهای خود را برای مردم صادر می کند) سپس به سال 1263 هجری خود را پیام آور مهدی (عج) دانست و کتابی بنام «بیان» منتشر کرد.
در این کتاب اصول آموزش دینی او بیان می شد. باب می اندیشید که جوامع بشری پیوسته در حال پیشرفتند و رهبران این جوامع بنا به مقتضیات زمان عوض می شوند. زمانهای بعدی با زمانهای پیشین فرق دارند و بایستی نظام و قوانین نوین ویژه زمان بر جامعه حکومت کنند. نظام ها و قوانین پیشین به انگیزه کهنگی در دوره جدید نمی توانند نافذ باشند. و خداوند قوانین تازه را از طریق پیام آور به جامعه ابلاغ می کند. رهنمودهای پیام آور از راه کتاب مقدس به مردم ارائه می شود. و بنابراین کتاب تازه جای کتاب قدیمی را میگیرد. بنا به عقیده باب تورات را موسی ارائه داد. عیسی انجیل را به مردم ارائه نمود و حضرت محمد قرآن را آورد.
سیدعلی محمد شیرازی که خود را پیام آور جدید میدانست ضمن کتاب «بیان» یعنی کتاب مقدس جدیدش، برابری تمام مردم از جمله زنان را اعلام داشت. او تأکید کرد که به مرور زمان آموزشهای او در تمام جهان گسترده خواهد شد. اما هم اکنون دین بابی فقط در پنج منطقه ایران یعنی آذربایجان، مازندران، عراق عجم(ایران مرکزی)، فارس و خراسان نفوذ خواهد کرد.
بهرحال سختی و فساد و فشار استبداد و وخامت اوضاع اقتصادی و معنوی و سیاسی، و مظالم حاکمان و مالکان زمان قاجار و نیز تلفات ناشی از بیماریهای مسری و ناامنی روح مردم آنزمان را بیش از پیش علاقمند به ظهور امام غایب و نجات بخش موعود می نمود که هدف و آرزوی نهایی همه ادیان است.
در چنین اوضاع و احوال نابسامان سیاسی و اجتماعی و اقتصادی که مردم منتظر ظهور نجات دهنده موعود بودند سیدعلی محمد شیرازی ادعای خود را اعلام داشت و داعیان وی به مردم میگفتند که او همان امام منتظر و مهدی موعود است که در انتظارش هستید. شاید سید باب در آغاز باور نداشت که مردم دعوت او را زود اجابت کنند. ولی در همان آغاز دعوت، کسان بسیاری مرید او شدند و بیشتر آنان همان شیخیان بودند که به استناد گفته های شیخ احمد احسائی و سید کاظم رشتی در جستجوی ظهور امام غایب در شهرها می گشتند.
در این زمان با توجه به موقعیت ناامیدانه مردم از بهبود وضع اجتماعی و اقتصادی جنبش سختی میان مردم شیعی مذهب افتاد و اغلب کسانیکه دلشان برای دیدن طلعت امام زمان پر میزد ندیده و نشناخته او را قبول کردند و به او ایمان آوردند. در اندک مدت شورشی عظیم میان خاص و عام بلند شد، تا سرانجام نظام الدوله حسین خان قاجار که حاکم شیراز بود او را توقیف کرد و مدت شش ماه در زندان شیراز محبوس نگاهداشت. از این تاریخ به بعد مردمی که مشتاق دیدار امام نوظهور بودند او را ندیدند. زیرا دیگر آزاد نشد و تا آخر عمرش تحت نظر و یا در زندان گذرانید و این امر بیشتر باعث ابهت او در نظر مردم شد.
منوچهرخان معتمدالدوله، خواست که باب را از نزدیک ببیند و حقیقت امر را دریابد و چند نفر را فرستاد تا او را از زندان شیراز به اصفهان بردند. بر حسب فرمان حاجی میرزا آقاسی صدراعظم محمدشاه قاجار که به سبب تمایلات عرفانی روابط خوبی با روحانیون نداشت، سید باب را از اصفهان به آذربایجان بردند و در شهر ماکو یعنی در شمالی ترین نقطه ایران که هم مرز کشورهای روسیه و عثمانی بود، بصورت تبعید نگاهداری کردند. سیدعلی محمد باب در سال 1266 قمری در تبریز کشته شد.

 

 ظهور فرقه بهائی
پس از تبعید میرزا حسینعلی بهاء از ادرنه به "عکا" وی برای جلب پیروان جدید به فعالیت مستقل خود زیر عنوان "من یظهره الله" و "بهاءالله" افزود. و مدعی نبوت و پیامبری شد و اظهار میداشت که ظهور او همان معادی است که سیدعلی محمد باب پیش بینی کرده بود به همین جهت بیشتر بابیان که به همراه او به عکا رفتند و یا آنان که بعد به او ملحق شده و یا ارتباط می یافتند بهائی خوانده شدند. بهاءالله بوسیله مکاتبه از عکا به ایران، بابیان ایران را هم کم کم پیرو خود گردانید بطوریکه بیشتر بابیان بهائی شدند و بهاءالله را هم "من یظهره الله" دانستند. او روش تازه ای برای بهائیان ساخت و تا آخر عمرش مدت بیست و چهار سال با کمال فراغت و آسودگی اساس آئین خود را در عکا استوار کرد.
رمز پیروزی میرزا حسینعلی بهاء در ادعای "من یظهره الله" خود چند عامل بوده است؛ یکی اینکه وی برادر جانشین سید باب بود و از آغاز خلافت صبح ازل نزد بابیان دارای احترام بود. دوم اینکه او مردی باهوش و دوراندیش بود و اشتباهات باب و عوامل پیروزی او را مورد نظر قرار داده و خوب به اوضاع و احوال اجتماع و مذهب و زمان خود آشنا گردید. از طرفی هم خود میرزا حسینعلی و هم جانشینانش از جمله پسرش عبدالبهاء نوشته اند که جانشین اصلی سید باب، بهاءالله بوده و برای مصلحت، ابتدا صبح ازل در ظاهر و بطور موقت بدان سمت به مردم معرفی شده بود تا توجه مخالفان متوجه بهاءالله نگردد.
میرزا حسینعلی بهاءالله نوشته ها و مقاله ها و رساله ها و کتابهایی به فارسی و عربی نوشت و عقاید و احکام مکتب خود را به عنوان وحی در آنها ایراد کرد. تفاوت اساسی که میان نوشته های میرزا حسینعلی بهاءالله و سیدعلی محمد باب مشاهده می شود، این است که نوشته های بهاءالله هم از لحاظ ادبی و هم از نظر مفهوم و معنا عمیقتر و بهتر از نوشته های عربی باب می باشند. مهمترین نوشته های میرزا حسینعلی بهاء به شرح زیر است:
1. کتاب اقدس که به زبان عربی است و کوشیده است که جمله های آن را مانند جمله های قرآن ایراد کند، او این کتاب خود را وحی منزل شمرده است و دارای 470 آیه است، و شامل همه احکام و حدود آئین بهاء می باشد که در عکا نوشته شده است.
2. کتاب ایقان که ظاهر آن به فارسی است، ولی بیشتر جمله ها و واژه های آن به عربی می باشد. بهاءالله این کتاب را نیز وحی منزل شمرده و در آن به قول خودش خواسته حقانیت قیام باب و نبوت و اصول دین خود را مورد استدلال و توجیه قرار دهد. از قرار معلوم آن را پیش از اقدس نوشته است.
3. کتاب اشراقات که آن را به تقلید کتاب "بیان" سیدعلی محمد باب هم به عربی و هم به فارسی نوشته است که شامل بر احکام و حدود آئین بهاء است.
4. کتاب هفت وادی که آنرا برای شیخ عبدالرحمن کرکوتی نوشته و چون کرکوتی از مشایخ صوفیان بود، بهاءالله مصطلحات صوفیان و عارفان را در آن بکار برده است.
5. کتاب "الواح السلاطین" که آن هم به فارسی و عربی نوشته شده و عبارت است از نامه ها و الواح پراکنده ای که آنها را بهاءالله به پادشاهان و رئیسان جمهور کشورها نوشته است (حاوی 66 لوح). علاوه بر اینها رساله ها و الواح دیگری نیز نوشته که به مجموع آنها "الواح بهاءالله" گفته می شود.
میرزا حسینعلی بهاء مؤسس مذهب بهاء به سال 1309 هجری در هفتاد و شش سالگی در شهر عکا زندگی را بدرود گفت و از سه زن او چهار پسر و دو دختر باقی ماندند. یکی از آنها میرزا عباس، ملقب به عبدالبهاء است که جانشین او گردید


فیسبوک؛ قتل دختر جوان لیتوانیایی را رقم زد!

فیس‌بوک؛ قتل دختر جوان لیتوانیایی را رقم زد!

قتل ، آنلاین ...

در اروپای شرقی، پلیس لیتوانی با شناسایی جسد دختری 14 ساله در جنگل‌های اطراف ویلنیوس که به طرز فجیعی کشته شده بود، تحقیقات گسترده‌ای را برای شناسایی علت این حادثه آغاز کرد و سرانجام موفق شد با طعمه‌گذاری، پسری 13 ساله را شناسایی و دستگیر کند که عامل این جنایت هولناک است.
این نوجوان لیتوانیایی با راه‌اندازی صفحه‌ای در شبکه اجتماعی فیس‌بوک تلاش می‌کرد که در قالب دوستی با دختران نوجوان با آنها آشنا شود و سپس زمینه تجاوز، سرقت اموال و قتل آنان را برنامه‌ریزی کند. پلیس همچنان احتمال می‌دهد که دختران دیگری نیز مورد آزار و اذیت این نوجوان قرار گرفته باشند.
این متهم به جرم جنایت تکان‌دهنده، تجاوز و آزار جنسی روانه زندان شده تا دادگاه عالی لیتوانی در خصوص وی پس از سال نو میلادی تصمیم‌گیری کند.
همچنین پلیس لیتوانی ضمن هشدار به خانواده‌ها درباره استفاده فرزندانشان از شبکه‌های اجتماعی، خواستار نظارت بیشتر آنان شد.

هشدار :
ما گوشمون از این حرفا پره ! هشدار هاتم زیاد شنیدیم . بذار من یکی کار خودمو بکنم !!!
اما حادثه یه بار اتفاق می افته ، و از کجا معلوم که واسه ما نیفته ؟


هشدار پلیس به خانواده ها درباره اینترنت

هشدار پلیس به خانواده ها درباره اینترنت
دوشنبه 26 دی 1390 ساعت 13:39
شهروندان از ذخیره نمودن تصاویر شخصی و فیلمهای خانوادگی در رایانه شخصی حتی الامکان خودداری نموده و در صورت انجام این عمل توسط نرم افزارهای خاص، فایلهای مورد نظر را رمزگذاری نمایند.
به گزارش افکارنیوز، سرگرد "حبیب الله رجبلی" در مصاحبه با خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی پلیس با اشاره به این که جوانان و نوجوانان از جمله کاربران اصلی اینترنت هستند و از والدین خواست مراقبتهای لازم را در این خصوص به عمل آورند.

وی گفت: رایانه ای که کودکان و نوجوانان در خانه استفاده می نمایند باید در جائی از فضای خانه قرارگیرد که اعضای خانواده ناظر بر آن باشند.

این اقدام اشرافیت و کنترل توسط والدین بر عملکرد فرزندانشان در فضای مجازی ( اینترنت) جهت پیشگیری از آسیب های احتمالی برای آنها را بالا می برد.

این مقام انتظامی از والدین خواست به فرزندان خود بیاموزند که در فضای مجازی مشخصا و اطلاعات شخصی خود را در اختیار افراد ناشناس قرار ندهند.

سرگرد رجبلی گفت: با توجه به دریافت ایمیلهای گوناگون در این فضا، از بازکردن ایمیل های ناشناس جداً خودداری نمایند.

وی در پایان با هشدار به اینکه کسانی که در فضای مجازی فعالیت می کنند در بیشتر مواقع همانهائی که معرفی می شوند نیستند، به والدین توصیه کرد همچنان که به ارتباطات خارج از از محیط خانه فرزندان خود حساسیت نشان می دهند در فضای مجازی (اینترنت) نیز مراقبت های لازم را به عمل آورند.

جمهوری اسلامی آری/نه (بی سیم چی2)

*بچه ها ناسلامتی شما باید انرژی بدید به خانواده هاتون

 

 *هیچ اتفاقی نمی افته
الکی هم جوّ ندید به اتفاقا
هیچ کدوممون هم از گشنگی نمی میریم
جنگ هم نمی شه
خیالتون راحت
بچه ها
شجاااااااااااااااااع باشید

 

*جدی میگم

 

 *ثمین جان
برای چی نااراحتی؟

 

*دغدغه ی چی داری سارا جونی؟
کدوم تمام عمر؟

 

 *واقعا می گی؟ تلماه جانم!

 

 *بچه ها
وقتی که هیچ اتفاقی نیفتاد
و دیدید
که الکی نگران بودید
به این روزامون می خندیم

 

 *تحریم کردند اما در تحریم هم ناموفق بودن
مگه نمی بینید که ژاپن و کشورهای دیگه اعلام موضع کردن.
خود اروپا و امریکا هم که وضعشون خرابه

 

 *جنگ هم که بییییییییییییی خیااااااااااااال
اینا جنمِ?این غلطا رو ندارن
چند روزه گفتیم میخایم تنگه ی هرمز رو ببندیم دارن خودشون رو خیس می کنند

 

 *از نظر روانی تنها نظریه که دارن موفق میشن واسه کارهاشون...
  .
نترسیییییییییییید
نترسیییییییییییییید
نگران نباشید

 

گفتند: بیداری  فلانی که این حرف  ها رو میزنی؟؟؟

 

*من بیدارم....
دارم درس می خونم
شوهر داری می کنم
به آینده پسرم 100%?امیدوارم
به هیچ ارگانی هم وابسته نیستم
شوهرم هم کارمنده
اما مومنه
و ایمان روزی انسان و چندین برابر می کنه

 

 *ایمان تووی قلب آدمه
نه پولی که سر سجاده واسش نمی باره
راستی اسم پسرم رو گذاشتیم محمد سجاد
گفتی سجاده، یادم به اون افتاد

 

یک  دفعه یکی با ناله گفت ما 1و900 حقوقو می گیریم اما گشنه می خوابیم!!!!!!ا*ثمین جان
میشه بگی برای چی انقدر که حقوق می گیرین باز هم کم میارین؟
مگه قسط چی می دیدید؟

 

*چه توو سر زدنی؟
کدوم فراگیر شدن مریضی و بیماری؟
 تمام عالم میدونم ایران از نظر بهداشتی و مبارزه با بیماری ها سر آمده؟

 

 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

این یک مدل بحث دیگه س ت با یک عده آدمی که نظرات جالبی داشتن!!!!

 

خلاصه! اینجوری شد که ما ترجیح دادیم بیایم بیرون و به کارای دیگمون برسیم.

 

اینها تا دیروز که حرفی از سکه و گرونیش نبود داشتن با هم پُزِ لباسای 900 تومنی و سفرهای اینجا و اونجاشون رو میدادن، اما حالا!!! به راحتی میگند ما گرسنه سر بر بالین میگذاریم!!!!!ا

 

بحث درستی گرونی ها نیست

 

اینه که ما به چه بهونه هایی می تونیم زندگی کنیم. با چه غایتی؟

 

که اگر تقی به توقی خورد همه چی رو زیر و رو نکنیم!ا


چرا بگوییم امام خامنه ای؟!

چرا بگوییم امام خامنه ای؟!
چرا بگوییم امام خامنه ای

 

غربی‌ها با سه کلیدواژه‌ آزادی، دموکراسی و حقوق بشر افکار عمومی را اداره می‌کردند و شرقی‌ها با دو کلیدواژه‌ مبارزه‌ پرولتاریا با امپریالیسم و برابری  ...

 

 

در این میان"امام خمینی"‌رحمت الله علیه بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی، پنج کلیدواژه‌ قرآنی را در مقابل آن پنج کلیدواژه قرار دادند؛ 

 

  اصل "امامت‌محوری" مهم‌ترین کلیدواژه بود، سیستم "امت ـ امامت" حرف جهان شمول اسلامی بود که در عرصه سیاست احیا شد  .

 

ده سال هر کاری کردیم، یک رسانه‌ی غربی پیدا شود که بگوید امام خمینی، نشد! همه می‌گفتند آیت‌الله خمینی.

سال 59 به یکی از اساتید یهودی آلمان گفتم: «استاد! چرا رسانه‌های شما نمی‌گویند امام خمینی؟». خنده‌ای کرد و گفت:« آخر ما بعضی چیزها را متوجه شدیم!» کیفش را باز کرد و یک کتاب درآورد. ترجمه‌ آلمانی کتاب "ولایت فقیه" امام بود. گفت:« آقای خمینی یک تئوری جهانی دارد. وقتی ما بگوییم امام، ایشان بین کشورهای دنیا شاخص می‌شود. چون کلمه امام قابل ترجمه نیست. ولی وقتی بگوییم رهبر، این کلمه در فرهنگ غرب بار منفی دارد. دیگر ما ایشان را کنار استالین و موسیلینی و هیتلر قرار می‌دهیم. کلمه‌ رهبر به نفع ما و کلمه‌ امام به نفع آقای خمینی است. از طرف دیگر اگر ایشان یک جایگاه دینی دارد، ما به ایشان می‌گوییم آیت‌الله، اما امام یک بار معنوی دارد! از طرفی ایشان آن طور می‌شود امام امت اسلامی که مسلمان‌های دنیا را دور خودش جمع بکند!».

 

با این صراحت این را به من گفت
یک رسانه‌ غربی یا شرقی را پیدا نمی‌کنید که گفته باشد امام خمینی. آن موقع ما امتحان کردیم رسانه‌های غربی آیا می‌پذیرند ما یک آگهی بدهیم به نام امام خمینی؟ می‌خواستیم 60،000 مارک بدهیم که یک آگهی چاپ کنند، قبول نکردند
شهریور 58 که در مجلس خبرگان قانون اساسی شهید "بهشتی" کلمه‌ امامت را در قانون اساسی گذاشت، ریاست آن مجلس با "منتظری" بود. امام خمینی گفت شما نمی‌توانی مجلس را اداره کنی، برو کنار، آقای بهشتی اداره کند. وقتی شهید بهشتی آمد اصل پنجم را مطرح کند که ولی فقیه نائب امام زمان و امام امت اسلامی است، کشور ریخت به هم. "بازرگان" اعلام استعفای دسته‌جمعی دولت را کرد. "امیرانتظام" اعلام کرد که مجلس خبرگان قانون اساسی باید منحل شود. سر یک کلمه کشور ریخت به هم!

 

امامت‌محوری، امّت‌گرایی، عدالت‌گستری، و دوقطبی مستکبرین ـ مستضعفین، اساس تئوری امام خمینی بود.

 

امام خمینی از دنیا رفتند. "هاشمی رفسنجانی" آمدند پنج روز بعد از رحلت امام خمینی در دومین خطبه‌ اولین نمازجمعه‌ بعد از رحلت امام، راجع به ولایت فقیه دو جمله گفتند، یک: «ما نمی‌خواهیم بعد از رحلت امام خمینی به جانشین ایشان امام بگوییم»!

 

 

این همه دعوا داشتیم با شرق و غرب، امام حاضر شد شهید بهشتی را قربانی کند برای این کلمه؛ قانون اساسی پنج بار روی امامت ولی فقیه تأکید کرده، امام این را از سال 48 مطرح کرده، شما می‌گویی نمی‌خواهیم؟ به اسم اعزاز امام خمینی گفتند به جانشینش نمی‌گوییم امام! انگار یکی به شما بگوید من چون خیلی شما را دوست دارم، افکار شما را می‌خواهم با شما دفن کنم!

 

جمله‌ دومشان این بود: «خبرگان مرجع تعیین نکرده است«. یعنی جانشین امام خمینی نه مرجع است و نه امام.

 

وقتی ایشان جای امام گذاشت رهبر، امّت شد ملّت. یعنی عملاً سیستم ملت ـ رهبر انگلیسی‌ها را پذیرفتیم و سیستم امت ـ امامت امام خمینی را کنار گذاشتیم. وقتی امّت شد ملّت، عناصر امّت یعنی "خواهران و برادران قرآنی" - که وظایفی مثل امر به معروف و نهی از منکر نسبت به هم دارند، تبدیل شدند به عناصر ملت یعنی "شهروند" و " هم وطن".

 

 

اما کلمه‌ سوم یعنی "عدالت"؛ مقدس‌ترین کلمه‌ای که هاشمی در دوران ریاست‌جمهوریشان ابداع و تحمیل کردند به نظام اسلامی، کلمه‌ "توسعه" بود. فرق عدالت و توسعه این بود که عدالت را خدا و پیغمبر صلوات الله علیه و علی مرتضیعلیه السلام تعریف می‌کنند، اما توسعه را صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی و اومانیست‌های عالَم.

 

در عرصه‌ بین‌الملل هم دو کلیدواژه‌ قرآنی "مستکبرین" و "مستضعفین" را ایشان اصلاح کردند و گفتند مستکبرین فحش و توهین‌آمیز است! به جایش بگوییم "قدرت‌های جهانی"! خب وقتی گفتی مستکبرین باید با آن‌ها "مبارزه" کنی، اما وقتی گفتی قدرت‌های جهانی باید با آن‌ها "تعامل" کنی. مستضعفین را هم کردند "قشر آسیب‌پذیر"؛ یعنی آدم‌های بی‌عرضه‌ای که خودشان پذیرای آسیب‌اند!

پنج کلیدواژه‌ قرآنی امام خمینی که اساس گفتمان نهضت اسلامی بود، به وسیله ایشان تغییر پیدا کرد به همان کلیدواژه‌هایی که دشمنان می‌خواستند.

 

تا موقعی که کلیدواژه‌های قرآنی امام خمینی که رأس آن‌ها امام بودن ولی فقیه است، احیا نشود، هر کاری که بکنیم، وصله‌پینه کردن است.

 

شما هر لعنی که به ...... بکنید، این قدر جگر دشمنان نمی‌سوزد که بگویید امام خامنه‌ای.

 

 مشکلی که هست هم این است که همه می‌گویند «دیگران بگویند ما هم می‌گوییم!». اصولگراها می‌گویند صداوسیما شروع کند، ما هم می‌گوییم! صداوسیما می‌گوید ما که از روحانیون نمی‌توانیم جلو بیفتیم! روحانیون می‌گویند تا مدیران ارشد نظام خودشان نگویند که ما نمی‌توانیم جلوی مردم بگوییم! مدیران ارشد می‌گویند وقتی جوانان انقلابی هم نمی‌گویند، ما بگوییم و هزینه بدهیم؟! و....

 

بعضی هم می‌گویند نگوییم چون قبلاً کسی (حشمت‌الله طبرزدی) این کار را کرده و سابقه‌ خوبی ندارد این کار در ذهن مردم

 

خب خوب‌ها باید پرچمدار این کار شوند که این کار به اسم آن‌ها ثبت شود و آن سابقه پاک شود...

 

آیت‌الله "سید محمدباقر حکیم" پا می‌شود می‌رود نجف. از آن‌جا نامه می‌نویسد به حضرت آیت‌الله العظمی امام خامنه‌ای. یک هفته بعد شهیدش می‌کنند. آن مرد بزرگ می‌فهمد که باید از آن‌جا پیغام دهد امام خامنه‌ای. "سید حسن نصرالله" می‌فهمد در سخت‌ترین شرایطی که دارد، باید بگوید امام خامنه‌ای!

 

ما اینجا نشسته‌ایم و نمی‌گوییم!!!

 

اگر نعمت خدا را قدر ندانیم، می‌فرماید "انّ عذابی لشدید"؛

 

روز قیامت ندا داده می‌شود که "وقفوهم انّهم مسؤولون، ما لکم لا تناصَرون".

 

هی حرف را انداختند از این طرف به آن طرف...

 

***

 

اگر امثال بنده شبانه روز تسبیح به دست بگیریم و فقط خدا را شکر کنیم که خدا چنین رهبری را به ما داده است، والله معتقدم از عهده شکر این نعمت بر نمی آییم؛ رهبر عزیز ما تلالو معصوم علیهم السلام است...

علامه حسن زاده آملی


به کلینیک خدا خوش آمدید

 

 

 

به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم
فهمیدم که بیمارم ...
خدا فشار خونم را گرفت،
معلوم شد که لطافتم پایین آمده!

زمانی که دمای بدنم را سنجید،
دماسنج 40 درجه اضطراب نشان داد.
آزمایش ضربان قلب نشان داد که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم

تنهایی سرخرگهایم را مسدود کرده بود ...
و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند.
به بخش ارتوپدی رفتم،
چون دیگر نمی توانستم با دوستانم باشم و آنها را در آغوش بگیرم.
بر اثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودم ...

فهمیدم که مشکل نزدیک بینی هم دارم،
چون نمی توانستم دیدم را از اشتباهات اطرافیانم فراتر ببرم.
زمانی که از مشکل شنوایی ام شکایت کردم،
معلوم شد که مدتی است صدای خدا را آنگاه که در طول روز با من سخن میگوید نمی شنوم...!

خدای مهربان برای همه این مشکلات به من مشاوره رایگان داد،
و من به شکرانه اش تصمیم گرفتم
از این پس تنها از داروهایی که در کلمات راستینش برایم تجویز کرده است استفاده کنم :
هر روز صبح یک لیوان قدردانی بنوشم.
قبل از رفتن به محل کار یک قاشق آرامش بخورم.
هر ساعت یک کپسول صبر، یک فنجان برادری و یک لیوان فروتنی بنوشم.
زمانی که به خانه برمیگردم به مقدار کافی عشق بنوشم.
و زمانی که به بستر می روم دو عدد قرص وجدان آسوده مصرف کنم.

امیدوارم خدا نعمتهایش را بر شما سرازیر کند :
رنگین کمانی به ازای هر طوفان،
لبخندی به ازای هر اشک،
دوستی فداکار به ازای هر مشکل،
نغمه ای شیرین به ازای هر آه،
و اجابتی نزدیک برای هر دعا.

جمله نهایی :
عیب کار اینجاست که من "آنچه هستم" را با " آنچه باید باشم " اشتباه می کنم،
خیال میکنم آنچه باید باشم هستم،
در حالیکه آنچه هستم نباید باشم ...

 

شعری از : احمد شاملو

 

 


 

 

 

 

زندگی رویای دور نیست...زندگی فعلی تو آن چه بوده که خودت می خواستی ، همان بوده که خودت تصمیم به ساختنش گرفتی

 

نقش هایی که در زندگی داریم را بیایید گم نکنیم که شاید روزی برایمان نقشی را تعیین کنند.پذیرای شرایط فعلی خودمون باشیم آخه همین شرایط فعلی دعای استجاب شده دیروز خودمان هست.دنیا زیبا نیست ولی با یاد خدا زیبایش کنید همان گونه که امام علی (ع)‌یک جا از دنیا شکایت کرده و جای دیگر ستایش...عبرت باید بگیریم

 

موفق و موید باشید و ما را از دعای خیرتون محروم نسازید که خیلی محتاجیم

 

دعای دوست بر حق دوست اجابت می شود زیرا دوست خالصانه برای دوست دعا می کند

 

یا حق


بدون شرحی که حرف دل همه اس

سلام به بهترین های حرف دل

 

امروز با یه بدون شرح جالب روبه رویید...

 

دیشب با مصطفی جان در خیابان می رفتیم ، مغازه ای ما را به خود جلب کرد البته خود مغازه جلب کننده نبود بلکه نوشته ای که روی درش چسبانده بودند جالب بود.

 

نوشته بود که :

 

سیگار زیانبار است اما سیگار قاچاق زیانبارتر است.

 

18 واقعیت تلخ درباره سیگار

 

من که درجا روبه روی نوشته خشکم زد!

 

آخه این دو با هم چه فرقی می کنه؟اگه کسی معتاد بشه براش چه فرقی داره سیگار با سیگار؟وقتی دنبال این راه میره یعنی دیگه خودکشی تدریجی را انتخاب کرده!!به نظر شما این دو فرقی داره با هم؟

 

واقعا ما چه فکری می کنیم؟

 

یه خیابان محتشم در کاشان 5 الی 6 شاید هم بیشتر مرکز پخش دخانیات است.آن وقت با گسترش این گونه مراکز پخش ، مراکز ترک اعتیاد هم زده می شود.

 

کاسبی خوبیست...مردم را آلوده می کنیم بعد ترکشان می دهیم آن وقت فقط جسم و جیب مردم آسیب می بیند و این گونه مراکز هم شادمان می شوند.

 

من به نوبه خودم که به دود سیگار حساسیت بالایی دارم ،اصلا به هر دودی...واقعا نمی دانم چه لذتی دارد کشیدن سیگار و قلیان و ...!

 

مطلب خوبی شد که چند ضرر سیگار هم به آن اضافه کنم...به هر حال حرف دل همه رو باید زد!

 

1 تاثیر مستقیم نیکوتین روی راه‌های ارسال مغزی سیگنال‌های درد و ایجاد تداخل با انتقال‌دهنده‌های درد از عللی است که تحمل هر دردی از جمله کمر درد را در مصرف‌کنندگان دخانیات مشکل‌تر می‌نماید.
2 پوکی استخوان به عنوان یکی از دلایل زمینه‌ساز و تشدیدکننده اغلب کمر دردها در افراد سیگاری شایع‌تر می‌باشد.
3 مصرف دخانیات با تاثیر روی میزان اکسیژن خون باعث کاهش اکسیژن‌رسانی کافی برای تغذیه اجزای ستون فقرات می‌گردد.
4 بی‌خوابی، استرس و افسردگی به عنوان علل زمینه‌ساز شناخته شده در بروز کمر درد در افراد مصرف‌کننده دخانیات به مراتب بیشتر است.
5 افراد مصرف‌کننده سیگار و دیگر مواد دخانی کم‌تحرک‌تر بوده و کمتر مبادرت به ورزش می‌کنند و لذا اسباب ورود یکی دیگر از زمینه‌های خطر یعنی کم‌تحرکی را در افراد سیگاری مهیا می‌کنند.
6 ترمیم ضایعات در افراد مصرف‌کننده دخانیات دیرتر اتفاق می‌افتد و لذا فرد، بدن خود را از مکانیسم‌های ترمیمی‌ خود به خود بدن تا حدی محروم می‌کند و به همین علت می‌باشد که اصولا بهبود هر گونه بیماری و زخم در این افراد با تاخیر همراه است.
7 توجه به خود و سلامتی خود در افراد سیگاری کمتر بوده (این بی‌توجهی به خود را می‌توان در مصرف دخانیات توسط آنان، با وجود اطلاع به ضرر و زیان آن، نیز مشاهده کرد) و بی‌توجهی به روش صحیح هر وضعیت و حرکت در طول روز، خود باعث بروز و نیز بهبود نیافتن کمردرد می‌گردد.
8 سرفه، به عنوان یکی از عوامل زمینه‌ساز کمردرد و بروز فتق دیسک بین مهره‌ای در افراد سیگاری بیشتر و مستمرتر وجود داشته و باعث ورود استرس مزمن به عضلات اطراف مهره‌ها می‌گردد.
9 تحلیل دیسک‌های بین مهره‌ای (شامل کاهش آب و ارتفاع و توده دیسک) در افراد مصرف‌کننده سیگار و دیگر انواع دخانیات سریع‌تر اتفاق می‌افتد.
10 در افراد مصرف کننده دخانیات، چربی‌های بد از سطح بالاتری برخوردار بوده و با تسهیل در روند ایجاد سختی عروق ناحیه کمر و ستون فقرات زمینه بروز بیماری و عدم بهبود را در ناحیه تشدید می‌کنند.

 

 

و هزاران ضرر دیگر!

 

امیدوارم که مسئولین کمی به هوش باشند...

 

از افرادی هم که سیگاری هستند تقاضا می کنم روی جعبه سیگارشون را یک نگاهی کنند و یک نگاه نیز به آن خانواده یا زن و بچه ای بکنند که غریبانه کنارش زندگی می کنند.

 

از افراد غیر سیگاری هم خواهشمندم با بروز یک مشکل کوچک درمان را در خوشی های کاذب نبینید بلکه کافیست کمی به عوارض بعد از این خوشی ها دیدی داشته باشید و لطفا بیاییم ما کمک به کشور عزیزمان بکنیم.

 

مواظب خودتون و خانواده و محیط اطرافتون باشید

 

با تشکر

 

من و تو = ما


رازهای عشق

سلام سلام سلام

 

دیگه روزهای آخری هست که به این جا میام البته جای ناراحتی نیست اگر شما دوستان دعا کنید امتحانات به خوبی تمام شود حتما منو می بینید در دنیای مجازی!

 

وبلاگ حرف دل امروز می خواهد جمله های یک نویسنده که از روانشناسی می داند به نام دونالد والترز از کتاب رازهای عشقش این جا براتون بگه امیدوارم لذت ببرید.

 


SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون 

 1. راز  عشق در تواضع است .

 

این صفت به هیچ وجه نشانه تظاهر نیست.

 

 

 

 

 

 

بلکه نشان دهنده احساس و تفکری قوی است.

 

میان دو نفری که یکدیگر را دوست دارند،

 

تواضع مانند جویبار آرامی است که چشمه محبت

 

آنها را تازه و با طراوت نگه میدارد.   

 

2. راز عشق در احترام متقابل است.

 

احساسات متغیر اند، اما احترام دو طرف ثابت می ماند .

 

اگر عقاید شریک زندگی ات با عقاید تو متفاوت است ،

 

با احترام به نظریاتش گوش کن .

 

احترام باعث می شود که او بتواند خودش باشد .   

 

3. راز عشق در این است که به یکدیگر سخت نگیرید .

 

عشقی که آزادانه هدیه نشود اسارت است .   

 

4. راز عشق در این است که هر روز کاری کنی که شریک زندگی ات راخوشحال کند ،کاری مثل دادن هدیه ای کوچک ،تحسین ،

 

لبخندی از روی محبت .

 

نگذار که جویبار محبت از کمی باران ، بخشکد.   

 

5. راز عشق در این است که رابطه تان را مانند یک باغ ، با محبت تزئین کنید .

 

بذر علاقه ها و عقیده های تازه رابکار که زیبایی بروید .

 

ضمنا فراموش نکن که باغ را باید هرس کرد ، مبادا

 

غنچه های گل پوشیده از علف های هرز عادت شود .

 

برای اینکه عشق همواره با طراوت بماند فباید به آن

 

مثل هنر خلاقانه نگاه کرد .   

 

6. راز عشق در خوش مشربی است .

 

شوخی با دیگران را فراموش نکن ، در ضمن

 

مراقب شوخی هایت هم باش .

 

شوخی نا پسند نکن . شوخی باید از روی حسن

 

نیت باشد ،نه نیشدار .   

 

7. راز عشق در این است که

 

حقیقت اصلی عشق ، یعنی تفکر را از یاد نبری .

 

آیا یک رابطه دراز مدت ، مهم تر از اختلافات

 

کوچک و زود گذر نیست ؟ 

 

 

 

SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 

 

8. راز عشق در این است که

 

مانع بروز هیجانات منفی در وجودت شوی ،

 

و صبر کنی تا خون سردی را دوباره به دست آوری .

 

با این که احساس جلوه الهام است ، اما شخص

 

عصبانی نمی تواند چیز ها را با وضوح درک کند .

 

قلبت را آرام کن .

 

تنها به این وسیله است که می توانی چیز ها

 

را آنگونه که هستند ، در یابی .   

 

9. راز عشق در این است که

 

طرف مقابلت را تحسین کنی .

 

هر گز با فرض این که خودش این چیز ها را

 

می داند ،از تحسین غافل نشو .

 

مشکلی پیش نخواهد آمد اگر بار ها با خلوص نیت

 

بگویی : دوستت دارم .

 

گر چه احساسات بشری به قدمت نسل بشر

 

است ، اما کلمات همواره تازه و جوان خواهند ماند . 

 

10. راز عشق در این است که

 

در سکوت دست یکدیگر را بگیرید .

 

کم کم یاد می گیرید که بدون کلام رابطه برقرار کنید .

 

 

 


  11. راز عشق در توجه کردن به لحن صدا است

 

برای تقویت گیرایی صدا ، باید آنرا از قلب برآورید ،

 

سپس رهایش کنید تا بلند بشود وبه سمت پیشانی برود

 

تار های صوتی را آرام و رها نگه دار .

 

اگر احساسات قلبی ات را به وسیله صدا بیان کنی ،آن

 

صدا باعث ایجاد شادی در دیگری خواهد شد   . 

 

12. راز عشق در این است که بیشتر با نگاه حرف بزنی ،

 

زیرا چشم ها پنجره های روح هستند .

 

اگر هنگام صحبت کردن از نگاه استفاده کنی ،

 

مثل آن است که

 

پنجره ها را با پرده های زیبایی بیارایی

 

و به خانه گرما و جذابیت ببخشی. 

 

13. راز عشق دراین است که

 

از یکدیگر انتظارات  بیجا نداشته باشید ،

 

زیرانقص همواره جزء لا ینفک انسان است

 

ذهنت را بر ارزشهایی متمرکز کن

 

که شما را به یکدیگر نزدیک تر میکند

 

نه بر مسائلی که بین شما فاصله می اندازد . 

 

14. راز عشق در این است که

 

حس تملک را از خود دور کنی .

 

در حقیقت هیچ کس نمی تواند مال کسی شود .

 

شریک زندگی ات را با طناب نیاز مبند .

 

گیاه هنگامی رشد میکند که آزادانه از هوا و نور  آفتاب استفاده کند.

 

 

 


 

SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 

دوستان عزیزم راز عشق در این است که خودتان باشید...خودتان را دوست داشته باشید هر گونه که هستید...

 

اگر روزی اشک ریختید بابت چیزهایی که ندارید بدانید عاشق نیستید ، بدانید راضی به رضای خدا نیستید...

 

راز های عشق بیش از آن چیزی است که همه نویسنده ها می گویند...شما هر روز شاید بیش از 10 راز عشق را در زندگی کشف کنید.

 

خودتان را همان طور که هستید بپذیرید ... آنانی که خودشان را قبول نداشتند قاتل ، دزد ، معتاد  و ... شدند...نگید از ما بعیده سراغ این کارها بریم ، بدانید انسان فراموشکار خوبیست!

 

موفق باشید

 

یا حق


الهی به ما آن ده.. که آن به..






پروردگارا


 به من آرامش ده


تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم


دلیری ده


 تا تغییر دهم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم


بینش ده


 تا تفاوت این دو را بدانم


مرا فهم ده تا متوقع نباشم دنیا و مردم آن مطابق میل من رفتار کنند


زندگی مجازی! (دلنوشته)

زندگی من حبابی زیباست ...

 

چندی ست در آن زندگی میکنم! با آن بالا رفتم اوج گرفتم

 

و چقدر زندگی بوی آرامش می داد! همه چیز رنگارنگ به نظر میرسید...

 

 اما گویا مجازی ست!

 

اینجا زمین است و من تنها ساکن حباب ذهنم!

 

چند صباحی ست متلاشی شده

 

و این منم..

 

 

معلق بین زمین و آسمان

 

و انسان هایی که هر روز بی توجه می آیند

 

احساسم را گاز میزنند و میروند ...

 

*دلنوشته های قاصدک*